دانلود آهنگ بهار از فتانه
سري به نشونه ي تفهیم ت دادم، این بار ذهنم کشیده شد به موقع خداحافظی، فشار دستم به
روي فرمون زیاد شد، باربد شانس آورد که با بچه ها بودیم، شانس آورد حرمت دوستیامون رو نگه
داشتم وگرنه فکشو میشکستم. نفسمو سنگین بیرون دادم، حتی یه ثانیه هم از جلوي چشمم نمیره
وقتی که میخواستم بدونم کی شرشو کم میکنه، کی برمیگرده امریکا، با لبخندي ژد روبروم
ایستاد، با من حرف میزد ولی نگاهش حوالی مریم میتابید: داداش، فعلا تصمیمی براي برگشت ندارم.
خوشحال میشم بیشتر ببینمت، هردفعه با خانومت بهمون سربزن.
آخ چی میشد اگه میتونستم مرتیکه رو از روي زمین محوش کنم. نگاهی به مریم میندازم که فارغ از
همه چیز به بیرون نگاه میکنه.
راهنما زدم و به سمت راست پیچیدم،مریم ارزش این همه حرص خوردنو داشت؟ دلم نهیب میزد آره
ارزش بیشتر از اینها داره و عقلم فریاد میکشید تو دیوونه اي اگه بخواي خودتو پایبند این زندگی
سراسر دردسر کنی.
دوباره از آینه زل زدم به ابروهاي نازك شده ي مریم، به صورت سفیدش که مقنعه قابش گرفته بود،
دلم ضعف رفت براي چلوندنش. مقابل خونه ي فرانک ایستادم و آرتا پیاده شد.
مریم
نگاه خیره ي آریا رو حس می کردم، گوشه اي از قلبم میخواست سربلند کنم وتوي سیاهی هاي
چشمش فروبرم. اما قسمتی از دلم میگفت آریا مرد موندن نیست، آریا اشتباه میکنه و عذرخواهی در
جوابش نمیبینی، چطور میخواي به چنین آدمی دل ببندي؟
با باز شدن درماشین، نگاه از تک درخت بدون برگ روبروي خونه گرفتم و به مهبد و مهگل سپردم.
چقدر مهگل با این کلاه بافتنی صورتی خوشگل به نظر می رسید، چقدر احساس می کردم دلم براي
مهبدي که مثل مرد سلام کرد و کنارم نشست تنگ شده بود: سلام خوشگلاي من، خوش گذشت؟
بازهم سنگینی نگاه آریا، از ظهر چندبار این سنگینی رو حس کردمو بدون پاسخ گذاشتم؟ کارم
درست بود؟ چشماي مهگل برقی از شادي زد: سلام زن عمو، نی نی کوچولوشون بزرگ شده، عالمه
بوسش کردم، عالمه نازش کردم.
میون این همه تشویش تبسمی زدم: دلت براي من تنگ نشد؟
با تاخیر سر ت داد، سه تا از انگشتاشو نشونم داد: اینقد تنگ شده بود.
درباره این سایت